loading...
من و سیز
یک فرد افسرده بازدید : 7479 شنبه 01 مهر 1391 نظرات (8)

افسردگی و خدمت سربازی

 

سلام قارداش__سلام سرباز وطن

 

من افسرده ام و میخوام از خدمت معاف بشم چون متاسفانه توانایی انجام خدمتو ندارم تو توانم همین چهار ماه بود. میدونی چرا؟ نه نمیدونی چون افسرده نیستی و اختلال شخصیتی نداری چون نه اضطراب داری و نه تیک عصبی. نه میدونم هیچ کدومشو نداری فقط واسه تموم کردن خدمت تمارض میکنی و خودتو به اون راه میزنی.

داداش تمارض نکن امثال مثل تو باعث میشن امثال مثل من واسه گرفتن حقمون ماه ها تو صفهای طولانی انتظار بکشن و یا حتی به حقمون نرسیم و در آخرین مرحله در صورت معاف شدن به این جمله برخورد کنیم:نتیجه شورا متعاقبا به یگان خدمتی ارسال خواهد شد.

آره داداش 50 روز دیگر اضطراب - 50روز دیگر انتظار... باعث میشه بر اضطراب فرد بیمار افزوده بشه و ...

داداش درکم کن من یک بیمار اعصاب و روانم و خودت میدونی بیماران اعصاب و روان مظلومترین بیماران در ایران و حتی جهانند البته در ایران یه کمی بیشتر از کشورهای پیشرفته.

خیلی ناراحت شدم وقتی در  بیمارستان رازی تبریز بستری بودم. البته بعد از هزار دردسر واسه صدور دستور بستری توسط دکتر...__ از دکتر بیمارستان گرفته تا خادمین و ... هواسشون بود تا بفهمند کی تمارض کرده واسه معافیت... میدونی چرا قارداش! واسه اینکه امثالی مثل تو هم در بین سربازان دیده میشد و تعدادشون هم زیاد بود و میتونم بگم از بیماران اعصاب و روان بیشتر بودند.

داداش به خاطر قارداش تمارض نکن.

... بیش از20 روز در بیمارستان رازی تبریز بستری شدم میتونم بگم تو عمرم فقط تو این مدت آرامش داشتم یادش بخیر... آرش که ازش خبر ندارم و دکتر هریسچی و ترقی و... واقعا یادش بخیر...

مدت بستری من تمام شد و من ترخیص شدم و در حالیکه توانایی روحی خدومتو نداشتم به یگان خدمتی رفتم فهمیدم که تو پرونده ام فرار از خدمتو زدند در حالیکه من غیبتم موجه بود.__یه انتقاد: بین بیمارستان 522 ارتش تبریز و لشگر 21 حمزه آزربایجان اصلا هماهنگی و ارتباط لازم برقرار نیست.

...بگذریم... تو یگان با نشان دادن مدارک پزشکی به بهداری پادگان و از آنجا به ب522ارتش تبریز و از آنجا جهت تعیین تکلیف خدمتی به بیمارستان 505 تهران اعزام شدم.

یک پیشنهاد: تمام بیماران در استان خود تعیین تکلیف خدمتی شوند حداقل پتانسیل این کار رو داریم.

بیمارستان تهران وقت کمسیون به 3 ماه دیگه داد. وای... خدای من حالا تا اون موقع چه طوری خدمت کنم... من که...

برگشتم به یگان و از سرگرد تقاضا کردم که مکان خدمت منو تغییر دهد ولی افسوس... _ سرگرده که ذکر نامش بخاطر مسایل امنیتی جایز نیست کمکم نکرد و منم تصمیم گرفتم تا زمان شورای پزشکی خدمتو ترک کنم.

... بدون اخذ برگه ی اعزام از بهداری پادگان به بیمارستان تبریز رفتم تا برگه اعزام به تاریخ شورا رو بگیرم ولی به دلیل نداشتن برگه اعزام از بهداری پادگان بهم ندادند...

بدون برگه به تهران رفتم و همه چیزو به رییس شورای پزشکی گفتم...

آقای دکتر من وضعم اینه و طبق پرونده معافم بزارید تو شورا شرکت کنم. منو درک کنید... ولی کو گوش شنوا!؟ بگذریم...

یه چیز وحشتناک که شاید باورتون نشه. وقتی به ترمینال تهران رفتم تا به تبریز برگردم نزدیک ورودی یکی از درهای سالن ترمینال شخصی رو دیدم که به من خیره شده بود... هنوزم نمیدونم چه جوری باهم صمیمی شدیم! - انگار منو میشناخت. بعد از کلی حرف و درد و دل بهم گفت بیا یه قرصی از داروخانه ی  اونور خیابان بهت بگیرم که در عرض یک هفته افسردگیتو از بین ببره.

بین راه که میرفتیم یه چاقو درآورد و گفت: هرچی پول داری رد کن بیاد... چاقو چسبیده به شکمم بود... در حالیکه داشتم پولامو از جیبم در میاوردم با کله تو صورتش کوبیدمو و درگیر شدیم... مردم رسیدند و فریاد زدم زور گیر... یارو فرار کرد و یه موتور سوار اومد سوارش کرد فرار کردند... مردم دنبالش کردند ولی فرار کرد...

اگه تکلیف خدمتی من دربیمارستان تبریز مشخص میشد این اتفاق نمی افتاد.

برگشتم به تبریز تا خودمو به یگان معرفی کنم تا از بهداری برگه اعزام بگیرم ولی آنطور که فکر میکردم نشد و منو به دادسرای نظامی بردند و آنجا هم بعد از دادیاری به زندان مرکزی تبریز انتقال دادند...

...یک دیژبان منو با دستبند به دست داشت به زندان میبرد. نگاه مردم یه جور دیگه بود انگار آدم کشته بودم...

زندان تبریز نسبتا خوب بود ولی وضع تغییر کرد من و چند سرباز تمارضی را جهت شرکت در شورای پزشکی بیمارستان 505 تهران به زندان وحشتناک کهریزگ بردند. قارداش فرضشو بکن تو ترمینال چهار نفر با دسبند به هم بسته شده و در مقابل نگاه زهرآلود مردم!

فرض کن یک بیمار اعصاب و روان در آن شرایط و از صبح چیزی نخورده...

رسیدیم به کهریزگ ... قبل از ورود به زندان همه رو لخت مادر زادی کردند و حتی داخل کون ها رو بازرسی کردند و هرکس هم مقاومت میکرد سربازان عقده ای وادارش میکردند لخت بشه! البته حق دارند این کارو بکنن جون بعضی ها کونشون مواد میبردن تو -- اینم بگم خیلی ها تو این زندان بعد از خماری پس دادن ترک کردند.

زندان کهریزگ یا همان حشمتیه ی سابق خیلی وحشتناک بود به خصوص واسه بیماران اعصاب و روان طوریکه خواستم خودمو بکشم ولی راهی پیدا نکردم.

فردای آن روز مارو با یک اتوبوس وحشتناک جهت کمسیون پزشکی به بیمارستان 505 بردند آن هم با چه وضعی!

...+...+...+...رسیدیم به بیمارستان و موقعی که پیش دکترا بودیم و پرونده ای پیش هیچ کدوممون نبود - قرار شد با سوال کردن و نگاه کردن به خودزنی ها و اینجور چیزا تصمیم گرفته بشه.

دقیقا یادمه 6 نفر بودیم که 2 نفر واقعا مریض بودیم و 4 نفر دیگه تمارضی بودند و خودشونو به اون راه زده بودند.

به قرآن قسم دکتره از یارو پرسید چته؟ یارو با حالت عجیب و نمایشی گفت: چمه؟ به خدا معاف شد!

به من گفت:تو چته؟ من هم مشکلاتمو گفتم ولی معاف نشدم.

آری داداش تمارضی ها همشون معاف شدند ولی من...

دوباره دسبند به دست و با اون اتوبوس لعنتی برگشتیم به زندان کهریزگ و بعد از تحمل 5 روز وحشتناک به زندان تبریز منتقل شدیم.

...بعد از 20 روز حبس از زندان تبریز آزاد شدم و دوباره به یگان خدمتیم رفتم و خواستم دوباره و اینبار با مدارک پزشکی برم کمسیون.

...خوشبختانه شرایط واسه من عوض شد و فرماندهم تو فرم استشهاد یگانی همه ی مشکلاتمو نوشت حتی تیک های عصبی مثل ضربه زدن به سر و کشیدن گوش و گوشه نشینی و گریه کردن در تنهایی و بی خوابی و بی حوصلگی و ... + ...

جناب سروان مهدی بازگیرپور عزیز ازتون خیلی خیلی ممنونم به خدای بینهایت مهربان قسم شما تنها نظامی ای هستین که ازش خوشم میاد. خیلی دوستتان دارم و یک عمر دوستتان خواهم داشت.

تو باعث شدی احساس کنم تو پادگان هم شخصی هست که منو درک کنه.

آری فرماندهانی مثل تو باعث شدند مرام و معرفت ارتش جمهوری اسلامی ایران همچنان زنده باشه.

تو لبخندت یه دنیا روحیه هست - باش تا ارتش باشد - ارتش باشد تا ایران باشد.

...خلاصه رفتم کمسیون پزشکی و بعد از اتمام شورا یه نامه ی مهر و موم شده دادند که روش نوشته شده بود: بعد از 5 روز استراحت در منزل نامه را به یگان خدمتی تحویل دهید.

نتوانستم تحمل کنم و پاکتو باز کردم و دیدم 50 روز استراحت در منزل نوشته و آخرش هم نوشته: نتیجه شورا متعاقبا به یگان خدمتی ارسال خواهد سد.

وای خدای من! منی که اضطراب های خطرناک دارم اضطراب این 50 روز هم روش - حالا 50 روز انتظار واسه فهمیدن نتیجه ی شورا!

...این 50 روز هم با استرس و اضطراب گذشت و من به یگان خدمتی رفتم. وقتی داخل پادگان داشتم به اتاق نظام وظیفه واسه دریافت نتیجه میرفتم نزدیک بود قلبم از استرس وایسه.

خدای بی نهایت مهربان را شکر که معاف شده بودم حالم خیلی تغییر کرد و نمیدونستم چه جوری از خدای بینهایت مهربان تشکر کنم رفتم 2 رکعت نماز شکر خواندم همانجایی که 2 رکعت نماز حاجت واسه معاف شدن خوانده بودم که با گریه ی شدید همراه بود خیلی حال خوبی داشتم امیدوار بودم با معاف شدن مشکلات اعصاب و روانم از بین بره ولی این مشکلات خیلی پیچیده تر از آنند که اینجوری دست از سرم بردارند.

...ناممو گرفتم و بردم به ستاد امضا های لازمو گرفتم و برگشتم به رکن یک و قرار شد بعد از 48 ساعت مرخصی برم تصفیه.

..این دو روز هم تمام شد و من هم تصفیه کردم ولی چند پیشنهاد دارم و هدفم هم از این نوشته ها این پیشنهادات میباشند قارداش:

 

1-تمام بیماران در منطقه یا استان خود تعیین تکلیف خدمتی گردند(منظورم معافیت در حین خدمته)

2-نتیجه ی شورا در همان روز و یا زودتر به بیماران اعصاب و روان برسه.پتانسیل و امکانات اینو داریم.

3-برای حمایت از بیماران اعصاب و روان هیچ کس خودشو الکی یک بیمار اعصاب و روان جا نزنه خواهش میکنم. چون دلیل اصلی انتظار این بیماران زیاد بودن افراد تقاضا کننده ی این معافیت میباشد.

4-با پیشرفت علم و کاهش چشمگیر بیماران جسمی و ظهور و رشد بیماری های روحی و روانی یک سازمان قوی و خصوصی برای کنترل این بیماری ها و حتی حمایت از حقوق مدنی آنها در کشورمان تشکیل شود.منظورم از خصوصی اینه که این سازمان زیر نظر متخصصین و افراد مربوط به این کار باش.

  

 

 خداحافظ

____________________________________________

 

 

 

 

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط محمد در تاریخ 1393/01/21 و 2:43 دقیقه ارسال شده است

افسرده شدید گرفتم 3سال بعدتازه دارم برای معافیت اقدام میکنم خدامیدونه تکلیفم چیه.کسی آدم افسرده رودرک نمیکنه بخدا.خدا کجایی کمکم کن خیلی تنهام ؟؟؟؟شکلکشکلکشکلکشکلک

این نظر توسط محمد در تاریخ 1393/01/21 و 2:41 دقیقه ارسال شده است

افسرده شدید گرفتم 3سال بعدتازه دارم برای معافیت اقدام میکنم خدامیدونه تکلیفم چیه.کسی آدم افسرده رودرک نمیکنه بخدا.خدا کجایی کمکم کن خیلی تنهام ؟؟؟؟

این نظر توسط سرباز اجباری در تاریخ 1392/08/30 و 12:11 دقیقه ارسال شده است

منم افسردگی شدید تو خدمت گرفتم.سرذرذ سرگیجه .استفراغ.گوشه گیری.بی حوصلگی.5 ماه گذشته ولی تا اخر میمونم

این نظر توسط ابراهیم در تاریخ 1392/08/11 و 20:11 دقیقه ارسال شده است

سلام
من مبتلا به اختلال دو قطبی هستم و چهار مدل قرص (از جمله لیتیم) می‌خورم. دو بار حمله افسردگی و مانیا تجربه کردم. برای معافیت سربازی اقدام کردم معاف از رزم شدم. پدرم اجازه نداد بروم و غیبت خوردم. با خواندن مطلب شما فهمیدم که حق با پدرم است. دوست دارن با شما در ارتباط باشم.

موفق باشید

این نظر توسط yasaman در تاریخ 1391/07/29 و 19:30 دقیقه ارسال شده است

golam inja irane tu keshvare mano to bayad bara khaste hat joon bekani ta age shod be khastat beresy ya ham ke tu hasrtesh cheshat por beshe ta yeki dg be jat bekhande
ino az ye dust ghabul kon zendegi sakhte vali heyfe ba ghosse kharabesh koni
pishnahadatam khube vali ba vujude bujje vo emkanat kasy ahamiat nemide dust man omdvaram in pishnahadat be gushe kasy berese ke betune kari kone
omidvaram halet behtar she har ruz nato balke hame javuna
شکلکشکلکشکلکشکلک

این نظر توسط سميه در تاریخ 1391/07/11 و 11:49 دقیقه ارسال شده است

خيلي مدرن بود - پيشنهادادتون منطقيه

این نظر توسط nima در تاریخ 1391/07/11 و 11:47 دقیقه ارسال شده است

راست ميگي به خدا

این نظر توسط shahin در تاریخ 1391/07/11 و 11:47 دقیقه ارسال شده است

eyval


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما کدام یک از بیماری های روانپزشکی زیر در ایران در حال افزایش است؟
    Sizin Baxışınızdan Azərbaycan Dilində Hançı Ləhcə Azərbaycan Ədəbiyyatinə Yaxındı
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 50
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 11
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 81
  • بازدید ماه : 154
  • بازدید سال : 2,075
  • بازدید کلی : 64,385